سجاد و هفت سالگی
سلام
واقعا نمی دوتم این هفت سال چطور گذشت و پسر نازنین من اینقدر زود بزرگ شد الان در دنیای دبستان و عالم کودکانه ی جالبی سیر می کنه
نظمش هنوز زیاد و من می ترسم تبدیل به وسواس بشه اما همه از جمله معلمش راضی اند و میگن خوبه
هنوز هم حرف ها و کار های با مزه زیاد داره
داشتیم در مورد نجوه خوابیدن ادم ها صجبت می کردیم
سجاد : ما مان من می دونم چرا ادم نباید روی شکمش بخوانه
من : چرا ؟
سجاد : چون خدا تو آسمونهاست یه وقت ادم پشتش به خدا میشه و زشته
بعد که ما خندیدم کلی ناراحت شدو گریه کرد
سجاد در جمع دوستان
اردوی پارک پردیسان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی