<no title>
پسرم مرا ببخش به اندازه همه اخمهایی که کردم به اندازه همه لبخند هایی که نزدم همه خشمی که تو هم دیدی .. به قد صدایی که بلند شد........ تو نیامدی که اینها را ببینی تو هرگز نیامدی تو دعوت شدی به دنیایی که قرار بودبرایت فقط لبخند و نوازش باشد بی هیچ اخم تلخی آه پسرم دل کوچک معصومت که فاصله خنده و گریه راکمتر از یک نفس میکند از خستگی چه میداند از تنهایی چه میداند از ترس از غم چه میداند ...قرار نبوده تو بدانی توببینی چیزهایی را که در دنیایی بی معنای ناب تو که خالی از تمام نامها و مفاهیم ساخته ماست جایی ندارند...پسرم من قرار بود برایت یک مادر همیشه شاد باشم تا فقط بخندی قرار بود شیرین باشم چون تلخی با مذاق کودکانه تو سازگاری ندارد....قرار بود خسته ...
نویسنده :
مامان
23:17