سجادسجاد، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

نی نی کوچولو گل پسره

بدون عنوان

خیلی وقته از پسرم ننوشتم نمی دونم چرا صفحه وبلاگمون باز نمی شد پسرم پیش 2 رفته و هنوز خیلی بامزه و شیرینه مثل بچگی هاش به فوتبال علاقه زیادی داره و میگه زندگی من فوتباله البت همین که من میپرسم من چی ؟ من و بقیه روهم اضافه  میکنه  مامان تو و بابا و باباجون و مامان جون وخاله و.....هم زندگی من هستید  فدای پسر مهربونم  نظم و استقلالش زیاده   کار هاش رو خودش انجام میده نسبت به انجام تکالیف مقیده امیدوارم همین طور جلو بره این هفته هم اولین سمینارش رو با موضوع دایناسور ها ارائه کرد من براش پاور پوینت درست کردم و با هم دیگه کاردستس درست کردیم    دیشب بعد از دیدن سریال آوای باران کلی گریه کرده ک...
13 بهمن 1392

سجاد اسکیت باز

سجاد رو امسال کلاس اسکیت نوشتم  بعد از و9 حلسه اموزش  معلمش کفت می تونه تو مسابقه سرعت روز جمعه 14 تیر شرکت کنه جمعه  مریض بود  و بی جال به هر حال برای مسابقه رفتیم  تونست در عرض یک دقیقه و سی و چهار تانیه دو دور دور زمین رو بزنه بعد یه هدیه براش خریده بودیم و داده بودیم  به دفتر باشگاه بهش دادن و کلی ذوق کرد منتظر بود صداش کنند   وقتی تمام شد و به بچه ها بادکنک دادند  و سجاد آقا ببره می شود ...
21 تير 1392

روز پدر مبارک

سلام  روز پدر مبارک دیشب به مناسبت روز پدر  می خواستیم بریم برای آقای پدر هدیه بخریم اونم با این دو تا ورو جک از منزل اتمام حجت شد که اگه باهم دعوا کنید من همون جا از ماشین پیادتون می کنم و هردو قول دادند  در فروشگاه آقا سجاد فرموند باید برای من هم هدیه بخرید چون من پسرم یه روز  پدر میشم  و ما را مجبور به تهیه هدیه کرد  بعد در راه برگشت پرستو گفت سجاد به بابا نگی رفتیم براش هدیه بخریم بگو رفتیم برای مامان مانتویی چیزی بخریم خلاصه رسیدیم منزل بعد از کلی سفارش سجاد به محض دیدم بابا گفت : بابا ما نرفتیم برای تو  هدیه بخریم رفتیم برای مامان ( یادش رفته بود بگه مانتو کمی مکث کرد) روسریی چیزی بخریم...
3 خرداد 1392

سجاد با مزه

من فکر می کردم سجاد خیلی بزرگ شده البته شده اما هنوز بامزگیهای بچه گونه  رو داره مثلا از پنجره اتاق خواب رو به گربه تو حیاط دا میزنه : اهای گربه ما تو دستشویی حیاط جوجه نداریم ها  یه نفر رفته دستشویی  بعد هم اومده تو به من میگه مامان دیدی گربه رو گول زدم (  دستشویی رو پوشونده بودیم و برا ی جوجه ها لونه کرده بودیم)  خاله زهره ژورنال اورده و دارن برای انتخاب لباس با خاله زهرا اون رو نگاه می کنند سجاد با دیدن عکس عروس ها میگه : مامان برای من تولد نگیر من چرا پسرم ؟ سجاد اخه من نمی خوام بزرگ شم عروس بگیرم من از عروس می ترسم من : تودلم می گم حق داری مادر سجاد میگه : مامان برای من تولد نگیر من چر...
3 خرداد 1392

بدون عنوان

سلام پسرم این روز ها بزرگ شده درک زیادی پیدا کرده و شاد است واما باباجون براش 4 تا اردک و 2 تا بلدر چین خریده دستشویی حیاط رو براشون به صورت لونه درست کردیم سجاد پنجره اتاق رو باز کرده و می گه مامان ببین یه گربه بعد بلند می گه پیشته گربه  ما تو دستشویی جوجه نداریم یه نفر اونحا رفته دستشویی  بعد به من میگه مامان دیدی چه حوری گربه رو گول زدم   پنجشنبه خاله داشت با خاله زهرا مدل لباس می دید توی ژورنال ها ژورنال عروس هم بود سجاد اول اومده میگه مامان  برای من تولد نگیر من ؟ چرا  سجاد : چون من نمی خوام بزرگ شم عروس بگیرم من از عروس می ترسم  بعد از زمانی که گذشته میگه مامان  اصلا برام تولد نگیر چون من بز...
23 ارديبهشت 1392

اعضای تیم فوتبال ژاپن

 سلام  همانطور که همه می دونیم این روزها کارتون ها جزء جدایی ناپذیر زندگی ما شدند  در این راستا ما کارتونان  فوتبالیست ها رو برای سجاد خریدم شاید دروغ نباشه اگه بگم صد  بار دیدش و ازشون تقلید کرد تا جاییکه دوست داشت در مسابقه بین ایران وو ژاپن تیم ژاپن ببره اما به تازگی من کشف کردم که سجاد فکر می کنه سوباسا واقعا در تیم ژاپن هست و بقیه اعضای کارتون و یه شب دیدم باباش وقت فوتبال داره براش توضیج می ده که اینا تو تیم نیسنتد  سجاد هم به من میگه مامان حتی تارو میزاکی هم تو تیم ژاپن نیست سوباسا هم نیست  
19 فروردين 1392